آب گل آلود.
روبیک توکل
چک بی محل نکش جانم
به خودت ایمان داشته باش
غذا های سمی
نامه ای آمده از حضرت دوست
آدم های رسوبی
نقشه راه داری
سوخت گیری
گواهینامه داری؟
شکوفا شو
چای عاطفه
تمثیل
یک نقاشی زیبا
یک نقاشی زیبا
تمثیل جعلی نباش
دل مریض:تمثیل
تمثیل نسخه دکتر
تمثیل؛ دنبالت میاد
عمیق باشیم
قطار عمر
قرآن یک شاهکار ادبی و سمفونی غنی
رانی تنس میگوید قرآن مدافع زنان هست.شما چگونه فکر می کنید؟
قرآن تحمیل نمی کند بلکه به تفکر وا میدارد.
سیاستمدار انگلیسی از قرآن می گوید
قرآن از دیدگاه بزرگان
خاور شناس انگلیسی درباره قرآن می گوید:
گاندی و قرآن
ویل دورانت از قرآن می گوید
انیشتین و قرآن
نویسنده معروف روسی و دیدگاهش در مورد قرآن
گوته و دیدگاهش در مورد قرآن.
پروفسور بعد ها مسلمان میشود.
فیلسوف فرانسوی از تنها مونسش می گوید.
ناپلون بناپارت و دیدگاهش در مورد قرآن
شهدایی
خاطره ای از شهید محمود رضا بیضایی
خوف تکفیری ها از سپاه خمینی
یک بار عکس هایی را که خودش از دیوار نوشته های تکفیری ها و رزمندگان ارتش سوریه گرفته بود نشانم داد.بین آنها عکس یکی از رزمندگان ایرانی بود که داشت شعاری به زبان عربی روی دیوار می نوشت.به این عکس که رسیدیم محمود رضا گفت این بعد از نوشتن شعار زیرش نوشت(الجیش خمینی فی سوریا) این را که گفت زد زیر خنده.گفتم به چی میخندی ؟ گفت تکفیری ها از ما و نام خمینی خیلی می ترسند.بعد تعریف کرد که :یک روز در یکی از محلاتی که اهالی اش انجا انجا را ترک کرده بودند.متوجه پیرمردی شدیم که سرگردان به این طرف و آنطرف می دوید رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده ؟ گفت پسرش مجروح شده و در خانه افتاده.ولی کسی نیست که کمک کند با تعدادی از بچه ها رفتیم داخل دیدیم پسرش یکی از همین تکفیری هاست.هیکل درشت،ریش بلند و لباس چریکی به تن داشت.یک گوشه افتاده بود و خون زیادی از پایش رفته بود.تا متوجه ما شد شروع کرد به داد و فریاد کردن و هرچه از در دهانش درامد نثار ما کرد همین طور داشت فریاد می زد و بد و بیراه می گفت یکی از بچه ها رفت نزدیکش و توی گوشش گفت می دانی ما کی هستیم؟
ما ایرانی هستین.این را که گفت صدایی از طرف در نیامد.
برگرفته از کتاب تو شهید نمی شوی.خاطرات محمود رضا بیضایی از زبان برادر
خواستار آزادی فرمانده متوسلیانیم
حسین زمانت را بشناس
توصیه ی رهبری
رهبرمان را بشناسیم2
وی با خجسته بانو ازدواج می کند و دارای شش فرزند می شود.چهار پسر که قبل انقلاب بدنیا آمده اند و دو دختر که بعد انقلاب بدنیا آمده اند.
و او بعد از امام خمینی عهده دار ولایت فقیه میشود و مهم ترین فتنه دشمن نبود ولی فقیه هست
و برای زدن و کمرنگ جلوه کردن وی شروع به ساخت شایعاتی در مورد وی می کنند
که دارای کاخ های عظیم زیر زمینی هست و کانتینر های طلا توسط پسرش از کشور اخراج می شود
دارای کلکسیون پیپ و اسب و انگشتر و تسبیح می باشد.
طوریکه دشمنان وی اقرار به زاهدانه بودن وی کردند و این شایعات را ناجوانمردانه خواندند.
باز هم مدرسه
به اطلاع دوستان عزیز طلبه می رساند که انتخاب واحد شروع شده است.
زمان شاه
# رهبرمان را بشناسیم
سیدعلی حسینی خامنه ای متولد 1318 اصالتا اهل خامنه تبریز بوده و در مشهد بزرگ شده است.
بقول خودش اکثر فامیل هایمان آخوند بوده از پدر و پدر بزرگ و دایی ها همه روحانی بوده اند
او دوران نوجوانی و جوانی خود را به مطالعه کتاب و شب شعر های مشهد می گذراند تا اینکه شهید نواب صفوی در حوزه شان سخنرانی می کند.و علاقه مند به فعالیت های انقلاب و سیاسی می شود
پدرش رابطه ی دوستی با امام داشته که موجب دیدار وی با او در عنفوان جوانی می شود.
به گفته ی خودش در درس ضعیف بوده،تا اینکه متوجه می شود چشم هایش باعث عقب ماندگی تحصیل او شده است.
و وقتی در عینک فروشی عینکی را به چشم می زند. کم سو بودن چشمانش او را از دیدن زیبایی های دنیا محروم داشته بود. و پیشرفت تحصیلی شروع میشود.و در 18 سالگی درس خارج از فقه را شروع می کند.
علی را آرزوست
عقيل مهمان علي (ع)
(عقيل) در زمان خلافت برادرش امير المؤمنين علي عليه السلام به عنوان مهمان به خانه آن حضرت، در كوفه وارد شد. علي به فرزند مهتر خويش (حسن بن علي) اشاره كرد كه جامه اي به عمويت هديه كن. امام حسن يك پيراهن و يك ردا از مال شخصي خود به عموي خويش عقيل تعارف و اهدا كرد شب فرا رسيد و هوا گرم بود. علي و عقيل روي بام دارالاماره نشسته مشغول گفتگو بودند. موقع صرف شام رسيد. عقيل كه خود را مهمان دربار خلافت مي ديد، طبعا انتظار سفره رنگيني داشت، ولي برخلاف انتظار وي، سفره بسيار ساده و فقيرانه اي آورده شد. با كمال تعجب پرسيد: غذا هرچه هست همين است؟!
علي: (مگر اين نعمت خدا نيست؟ من كه خدا را بر اين نعمتها بسيار شكر مي كنم و سپاس مي گويم).
عقيل: پس بايد حاجت خويش را زودتر بگويم و مرخص شوم، من مقروضم و زير بار قرض مانده ام، دستور فرما هرچه زودتر قرض مرا ادا كنند و هر مقدار مي خواهي به برادرت كمك كني بكن تا زحمت را كم كرده به خانه خويش برگردم.
(چقدر مقروضي؟).
صدهزار درهم.
(اوه! صدهزار درهم! چقدر زياد! متأسفم برادر جان كه اين قدر ندارم كه قرضهاي تو را بدهم، ولي صبر كن موقع پرداخت حقوق برسد. از سهم شخصي خودم برمي دارم و به تو مي دهم و شرط مواسات و برداري را بجا خواهم آورد، اگر نه اين بود كه عائله خودم خرج دارند، تمام سهم خودم را به تو مي دادم و چيزي براي خود نمي گذاشتم).
چي؟! صبر كنم تا وقت پرداخت حقوق برسد؟. بيت المال و خزانه كشور در دست تو است و به من مي گويي صبر كن تا موقع پرداخت سهميه ها برسد و از سهم خودم به تو بدهم! تو هر اندازه بخواهي مي تواني از خزانه و بيت المال برداري، چرا مرا به رسيدن موقع پرداخت حقوق حواله مي كني، به علاوه مگر تمام حقوق تو از بيت المال چقدر است؟ فرضا تمام حقوق خودت را به من بدهي، چه دردي از من دوا مي كند؟!
(من از پيشنهاد تو تعجب مي كنم، خزانه دولت پول دارد يا ندارد، چه ربطي به من و تو دارد؟! من و تو هم هر كدام فردي هستيم مثل ساير افراد مسلمين. راست است كه تو برادر مني و من بايد تا حدود امكان از مال خودم به تو كمك و مساعدت كنم، اما از مال خودم نه از بيت المال مسلمين).
مباحثه ادامه داشت و عقيل با زبانهاي مختلف اصرار و سماجت مي كرد كه اجازه بده از بيت المال پول كافي به من بدهند تا من دنبال كار خودم بروم.
آنجا كه نشسته بودند به بازار كوفه مشرف بود. صندوقهاي پول تجار و بازاريها از آن جا ديده مي شد. در اين بين كه عقيل اصرار و سماجت مي كرد، علي به عقيل فرمود: (اگر باز هم اصرار داري و سخن مرا نمي پذيري، پيشنهادي به تو مي كنم، اگر عمل كني مي تواني تمام دين خويش را بپردازي و بيش از آن هم داشته باشي).
چكار كنم؟
(در اين پايين صندوقهايي است. همين كه خلوت شد و كسي در بازار نماند، از اينجا برو پايين و اين صندوقها را بشكن و هرچه دلت مي خواهد بردار!).
صندوقها مال كيست؟
(مال اين مردم كسبه است، اموال نقدينه خود را در آن جا مي ريزند).
عجب! به من پيشنهاد مي كني كه صندوق مردم را بشكنم و مال مردم بيچاره اي كه به هزار زحمت به دست آورده و در اين صندوقها ريخته و به خدا توكل كرده و رفته اند، بردارم و بروم؟!
(پس تو چطور به من پيشنهاد مي كني كه صندوق بيت المال مسلمين را براي تو باز كنم؟ مگر اين مال متعلق به كيست؟ اين هم متعلق به مردمي است كه خود، راحت و بي خيال در خانه هاي خويش خفته اند. اكنون پيشنهاد ديگري مي كنم، اگر ميل داري اين پيشنهاد را بپذير).
ديگر چه پيشنهادي؟
(اگر حاضري شمشير خويش را بردار، من نيز شمشير خود را برمي دارم، در اين نزديكي كوفه، شهر قديم (حيره) است، در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگي هستند، شبانه دو نفري مي رويم و بر يكي از آنها شبيخون مي زنيم و ثروت كلاني بلند كرده مي آوريم).
برادر جان! من براي دزدي نيامده ام كه تو اين حرفها را مي زني. من مي گويم از بيت المال و خزانه كشور كه در اختيار تو است، اجازه بده پولي به من بدهند، تا من قروض خود را بدهم.
(اتفاقا اگر مال يك نفر را بدزديم، بهتر است از اينكه مال صدها هزار نفر مسلمان؛ يعني مال همه مسلمين را بدزديم. چطور شد كه ربودن مال يك نفر با شمشير، دزدي است، ولي ربودن مال عموم مردم دزدي نيست؟ تو خيال كرده اي كه دزدي فقط منحصر است به اينكه كسي به كسي حمله كند و با زور مال او راز چنگالش بيرون بياورد، شنيعترين اقسام دزدي همين است كه تو الا ن به من پيشنهاد مي كني؟
من ایرانی ام
ره بر را بشناسیم
راز طولانی عمر
❇️اسرار طول عمر
✅ هفت غذای استراتژیک طب اسلامی که عامل طول عمر ، سلامتی ،استقامت و قدرت بدنی هستند.
۱. قند و شکر و نبات طبیعی نیشکر
💠 امامکاظم ع: شکر درمان هر درد و بیماریست جز مرگ. مکارم الاخلاق ص ۱۶۸
۲. نمک طبیعی (سنگ نمک یا و نمک دریای دستکاری نشده)
💠 در نمک شفا از هفتاد و دو نوع بیماری است. بحار ج ۸۴ ص ۵۹
۳.آب سالم چشمه به صورت جوشیده یا آب تصفیه شده با روش کوزه
💠 حضرت علي : آب جوشيده براي همة دردها نافع است و به هيچ وجه ضرر ندارد . حلية المتقين
امام رضا ع: سید نوشیدنی های دنیا و آخرت آب است.
۴. نان کامل سبوس دار (نان خانگی)
💠 پیامبر (ع) هیچ وقت نانی که بدون سبوس بود نمیخورد.
سنن النبی،باب ملحقات خوردن و آشامیدن
۵. گوشت گوسفند ارگانیک، گوشت کبوتر و جوجه کبوتر
۶. برنج سبوس دار ارگانیک
💠 برنج و گوشت سید طعام دنیا و آخرت هستند.
۷. روغن سالم (خصوصا شحم خالص گاو و زیتون بکر)
💠 امام علی ع: هر لقمه روغن شحم که وارد بدن می شود، به همان اندازه درد و بیماری از بدن خارج می شود.
# اهمیت مادر در جامعه اسلامی
# اهمیت مادر در جامعه اسلامی
در جامعه ما یک نوع تفکر سکولاری( مادی گرایانه) حاکم هست.روابط را براساس مادیات برقرار می کنند.بخصوص در مورد زنان
چرا در جامعه ما همه بر شاغل شدن زنان تاکید و اصرار بسیاری می کنند.
کجای انصاف هست یه زن وظایف سنگین همسری را انجام دهد و همچنین بزرگتر از آن مادر بشود و دوباره بار اقتصادی خانواده را هم بر دوش او باشد.
این یک نوع برده داری نوین هست.
بنظرتان یک مادر متدین و با سواد نزد خدا مقام بزرگی دارد یا یک کارمند با حقوق ماهیانه ناچیز؟؟؟
از بس یک زن را با کهنه بچه شستن و آشپزی کردن تحقیر کرده اند. او وارد جامعه شده و تن به هر شغل پست و با حقوق نا چیز می دهد.که توازن اقتصادی جامعه را بهم ریخته است.
و در روایت داریم: نشانه بی ایمانی جامعه تحقیر زنان است.
و هر شغلی برای زن بد و مضر هست.مگر آن که عاشق آن باشد.و بقول شهید مطهری عشق است که معجزه می کند.غیر آن به کانون خانواده و جامعه آسیب زده می شود.
ما هستیم
نفاق
#منافق شناسی
1.یکی از نشانه های منافق تایید همه هست.هم راست را قبول دارد هم چپ را هم بالا و هم پایین را ….اما شخص مومن مودبانه موضع اش را گاهی هم با قاطعیت اعلام می کندو هدف رضایت پرودگار هست نه خلق او و راضی نگه داشتن انها.
2.دومین نشانه منافق قسم های بزرگ و جلاله خوردن می باشد.در حالی که شخص مومن عزت نفس بالایی دارد و کمتر قسم می خورد.
نفاق بیماری قلبی هست که ممکن است هر کدام مان به ان دچار شویم و با شناخت علایم آن می توانیم طبیب روحمان باشیم.🌼🌼🌼🌼
درست انتخاب کنیم
▪️| این هایی که شما #انتخاب کردهاید، #شعورشان همین است !!👇
یک روز وقتی #مدرس از #مجلس به خانه بازمیگشت، عدّهای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: آقا! این چه #لایحهای بود که امروز تصویب شد؟ #خلاف_مصلحت است.
مدرّس پاسخ داد: اگر بیست رأس #اسب🐴 و #الاغ و #یک_آدم را در مجلسی جمع کنند، و از آنها بپرسند که ناهار چه میخورید، جواب چه میدهند؟
همه گفتند: #جو 🌾🌾
مدرّس گفت: آن یک نفر هم ناچار است #سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کردهاید، #شعورشان_همین است… ✨بروید آدم انتخاب کنید❗️✨
#از_ماست_که_بر_ماست
#لایحه_خلاف_مصلحت
#لطفا_به_خودتان_نگیرید !!
کالا های ایرانی
✅ شما هم منتشر کنید: این پست حاوی کالاهای تولید ملی می باشد که مصرف زیادی در خانواده ها دارند، در کنار نام کالاها نام شرکت های سازنده ایرانی هم آورده شده تا مردم عزیزمان به هنگام انتخاب، برندهای ایرانی را بشناسند.
✅ لوازم تحریر
#خودکار: پاپکو، استایلیش، پلیکان، صفا
#مداد_رنگی: فکتیس، پارس مداد
#کوله_پشتی: پاپکو
#جا_مدادی: سهند، پاپکو
#کاغذ_A4: پلیکان
#ماشین_حساب: پارس حساب
✅خوراک
#روغن_زیتون: لویه، فدک
#روغن: مریم، ساعی، الکا، ورامین،اویلا، فامیلا، ورینا ، نهان گل(نکته: #عربستانی: روغن هایی که مال کشت و صنعت بهشهر هست، مربوط به شرکت صافولای عربستانه.)
#چای: نوبر، شریعت،یسنا، گیل چای، آمارد صومعه سرا، فومنات(بسته ایرانیش…چون رنگ جعبه ها متفاوته و خارجی هم داره)، سحره لنگرود
#آدامس: بایودنت، فیدان
✅ آرایشی_بهداشتی
#مایع_لباسشویی :سپید، پریمکس، آیری، لمس، آمو، اکتیو، تاژ
#پودر_لباسشویی: سپید، پوش، ارکید، پریمکس، برف، کف، داروگر، آیری، تارا، سافتلن
#خمیر_دندان: مریدنت، سیلورگیت، بس
#رنگ_مو: آنیکا، برجیس
#شامپو: پرژک، سینره، اکتیو، صحت، شبنم، ایوان، سی گل، بس، فولیکا
#خمیر_دندان: داروگر، نسیم، پونه
#مسواک: پنبه ریز، پاتریکس
✅لوازم_خانگی
#تصفیه_آب_خانگی: واتر سیف(water safe)
#فلاسک: احمد(شرکت کالای خانه) ، یزدگل
#سطل_جادستمالی_کودک: لیمون(صنعت سازان)
#سماور: پلان - آپولون - غفاری
#کتری: مرادی
#استکان بلور: اسکار(oscar)
#ظرف_فریزری_بلور_دردار: کریستال ایران(crystal)
#جاروبرقی: پارس خزر، اسنوا، پاکشوما، شهاب ، صنام، نانیوا
#جاروسطلی: نیوشا، سپاهان، پاکشوما، صنام
#اتو: اسنوا،پارس خزر، صنام
#مایکروفر: پاکشوما
#چرخ_گوشت:پارس خزر، جهان آوا، نانیوا
#غذاساز:سایا، صنام
#بخارشو: پاکشوما
#بخارشو_کف: پارس خزر
#کولرگازی: پاکشوما، اسنوا،مهراصل
#کولرآبی: آبسال، پارس، پاکشوما، دونار، ارج، جهان کار، سپهرالکتریک
#آبگرمکن: بوتان، ارج، دونار، آزمون، ایران رادیاتور
#ماشین_ظرفشویی: اسنوا، پاکشوما، آبسال، موریس، کورال پاکشوما، کروپ پاکشوما
#هود: بیمکث،پویامکث،پادیسان، سینجر
#بلور_شیشه: کاوه،اصفهان،شوگا،صنعت سازان، نوری تازه،کریستال
#کریستال: جی سی سی، فونیکس، شوگا، اصفهان
#بخاری_برقی: پارس خزر
#بخاری_گازی: آدنیس، نیک کالا، مشهددوام،پارس، ارج، دونار
#سینک_ظرفشویی: اخوان، پویامکث،درسا،بوتان،بیمکث،سینجر
#تلویزیون: ایکس ویژن، اسنوا، صنام، شهاب
#دستگاه_دیجیتال: ایکس ویژن
#ظروف_چینی: زرین، توس چینی، مقصود، تقدیس
#آرکوپال: آیروپال، پارس اوپال، جووانی مقصود، دسینی مقصود
#پیرکس: آیرکس،صنعت سازان
#قاشق_چنگال_کارد_کفگیر: ناب استیل، صنایع استیل ایران
#قابلمه_هوشمند: پاتیلان
#قابلمه_هاردآنادایزد: کارال، پاتیلان
#قابلمه_مس: پاتیلان
#قابلمه_سرامیک: ظرف ایران، زرساب، رافیا
#قابلمه_استیل: غفاری، پارس استیل
#قابلمه_تفلون: پاتیلان، تابان، ظرفیران، ترنج، زرساب، تین، عروس
#ظرف_لعابی: الیت
#ته_چین_پز: ترنج
#زودپز: پارس استیل
#پلوپز: پارس خزر
#بخارپز: پارس خزر
#سماور: دقت، تابا، اپولون، پلان، غفاری، سلیمانی
#چای_ساز: پارس خزر
#چاقو: زنجان
#کتری_برقی: پارس خزر
#ملزومات_آشپزخانه: صنعت سازان، زیباسازان، ناب استیل، نوین، پلاستیک کاشان، کالا پلاست، دنیاپلاستیک، اپادانا، ممتاز، پردیس ماهان ، پارس خزر، بهازکالا
#پاسماوری: چینی پرنس
#ماشین_لباسشویی: پاکشوما، ابسال، اسنوا، سینور، ارج، پارس ، شهاب، صنام، دونار
#لباسشویی_کوچک: میلادشرق، پاکشوما، فریدولین
#اجاق_گاز: لوفرا(عادل گاز)، بیمکث، پویامکث، الباگاز، آلتون، پیلوت، ارج، صنام، تهران سبحان، رزگاز،سینجر، پادیسان، عالیستان، گلین گاز
#یخچال_فریزر: امرسان، فیلور ایرانی ، اسنوا، هیمالیا، الکترواستیل، نیکسان، صنام،سینور،پاکشوما، ازمایش، دونار،سینجر،ارج،پارس، اطلس، آیسان
#چرخ_خیاطی: کاچیران
#آیفون(دربازکن): تاباالکتریک، سیماران
#پنکه: پارس خزر،
#آبمیوه_گیری: پارس خزر ، نانیوا
#سه_کاره: پارس خزر
#سشوار: پارس خزر ، نانیوا
#ترازو_دیجیتال: پارس خزر
#تصفیه_هوا: پارس خزر
#جارو_شارژی: سایا
#سرخ_کن: پارس خزر، نانیوا
#سینی: پاسارگاد
#تشک : وگال ، رویا ، خوشخواب ، تن آسای، ویستر
✅ لوازم الکترونیکی
#موبایل: جی ال ایکس
#کیبورد_و_موس: فراسو
نفاق
بصیرتی
در تربیت ما اشتباه بزرگی انجام دادند.آدم ها را برایمان دو دسته معرفی کردند.
کافر و مومن
آدم بد و آدم خوب
برا همین نوجوانان ما وقتی منافق را می بینند از دین زده می شوند و علاقه ای به آن نشان نمی دهند.
نفاق بیماری قلبی هست که ممکن هست هر کدام مان به آن مبتلا شویم. با شناخت نشانه ها می توانیم آن را درمان کنیم
اما بقول شهید مطهری یکی از نشانه های منافق قسم های بسیار بزرگ و دروغ خوردن هست.در حالیکه انسان مومن عزت بالایی دارد و کمتر قسم میخورد.
و کار امام علی ( ع) از پیامبر گرامی سخت تر بود.پیامبر با کفر جنگید که حتی حرفی در مقابل توحید نداشت.اما علی ( ع) با افرادی جنگید که پیشانی شان از نماز خواندن پینه بسته بود و ردای دین پوشیده بودند.عصر حاضر را باید عصر نفاق نامید.
شهرسازی در اسلام
# فضای سبز در اسلام
صهیونیسم جنس نر را همیشه بالاتر از جنس ماده دانسته و این را در درختان هم پیاده نموده است.
و تمامی درختان شهرو کشورمان اکثرا بی ثمر هستند.
و رسول خدا در حدیثی فرمودند در آخر الزمان مردم درخت های بی ثمری خواهند کاشت و از بی ثمری درختانشان تعجب نخواهند کرد.
در حالیکه ما اگر سطح شهر را درختانی با ثمر و میوه دار بکاریم.یک نوع مبارزه با فقر و اقتصاد مقاومتی هم هست.
و درخت کاج غیر بومی را بخاطر سبزی در زمستان می کارند.اما درخت زیتون میوه دار و همیشه سبز را اعتنایی نمی کنند.
بنظرتان بی علت هست.درخت توصیه شده قرآن کاشته نمی شود؟؟؟
فرزند آوری
جاهل
👆👆👆👆👆👆👆👆
# بصیرت سیاسی
اکبر گنجی اوایل انقلاب در خیابان ها به سر بانوانی که موهایشان بیرون بود.پونز میزد.که به اکبر پونز معروف شد.
او کسی بود که در مجلس اعلام کرد امام زمان را هم استیضاح می کنیم.
و بعد مدتی به خارج کشور فرار کرد و حال به عنوان تحلیل گر صدای آمریکا و بی بی سی فعالیت می کند.
آری.
امام علی ( ع) : جاهل را در دو حالت نمی بینی مگر در افراط یا تفریط
روش تبلیغ
اعرابي و رسول اكرم (ص)
عربي بياباني و وحشي، وارد مدينه شد و يكسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سيم و زري بگيرد. هنگامي وارد شد كه رسول اكرم در ميان انبوه اصحاب و ياران خود بود. حاجت خويش را اظهار كرد و عطايي خواست. رسول اكرم چيزي به او داد، ولي او قانع نشد و آن را كم شمرد، به علاوه سخن درشت و ناهمواري بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت كرد. اصحاب و ياران،سخت در خشم شدند و چيزي نمانده بود كه آزاري به او برسانند، ولي رسول خدا مانع شد.
رسول اكرم(ص) بعدا اعرابي را با خود به خانه برد و مقدار ديگري به او كمك كرد، ضمنا اعرابي از نزديك مشاهده كرد كه وضع رسول اكرم به وضع رؤسا و حكامي كه تا كنون ديده شباهت ندارد و زر و خواسته اي در آنجا جمع نشده.
اعرابي اظهار رضايت كرد و كلمه اي تشكرآميز بر زبان راند. در اين وقت رسول اكرم(ص) به او فرمود: (تو ديروز سخن درشت و ناهمواري بر زبان راندي كه موجب خشم اصحاب و ياران من شد. من مي ترسم از ناحيه آنها به تو گزندي برسد، ولي اكنون در حضور من اين جمله تشكرآميز را گفتي، آيا ممكن است همين جمله را در حضور جمعيت بگويي تا خشم و ناراحتي كه آنان نسبت به تو دارند از بين برود؟)
اعرابي گفت: (مانعي ندارد).
روز ديگر اعرابي به مسجد آمد، در حالي كه همه جمع بودند، رسول اكرم روبه جمعيت كرد و فرمود: (اين مرد اظهار مي دارد كه از ما راضي شده آيا چنين است؟)
اعرابي گفت: (چنين است) و همان جمله تشكرآميز كه در خلوت گفته بود تكرار كرد. اصحاب و ياران رسول خدا خنديدند.
در اين هنگام رسول خدا رو به جمعيت كرد و فرمود:
(مثل من و اين گونه افراد، مثل همان مردي است كه شترش رميده بود و فرار مي كرد، مردم به خيال اينكه به صاحب شتر كمك بدهند فرياد كردند و به دنبال شتر دويدند. آن شتر بيشتر رم كرد و فراري تر شد. صاحب شتر، مردم را بانگ زد و گفت: خواهش مي كنم كسي به شتر من كاري نداشته باشد، من خودم بهتر مي دانم كه از چه راه شتر خويش را رام كنم).
همين كه مردم را از تعقيب بازداشت، رفت و يك مشت علف برداشت وآرام آرام از جلو شتر بيرون آمد، بدون آنكه نعره اي بزند و فريادي بكشد و بدود، تدريجا در حالي كه علف را نشان مي داد جلو آمد. بعد با كمال سهولت، مهار شتر خويش را در دست گرفت و روان شد.
(اگر ديروز من شما را آزاد گذاشته بودم، حتما اين اعرابي بدبخت به دست شما كشته شده بود ودر حال كفر و بت پرستي ولي مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمي و ملايمت او را رام كردم
بهترین روش تبلیغ است که می توان یاد گرفت،حتی به مثالی که نبی اکرم می زند به مذاق عجبم جماعت خوش نیاید(شتر ) اما اصطلاحات و مثال بومی هست که کاربردش در عربی است
نشان می دهد برای مثال زدن از محیط اطراف و فرهنگ بومی استفاده کرد.
معماری به سبک اسلامی
🔻زندگی آپارتمانی، فرهنگ معاشرت را تغییر میدهد.
🔻معماری برونگرا و باز (open)، بستر بیعفتی را فراهم میکند…
«در دنیای امروز، مسکن الگوی خاصی پیدا کرده است؛ در مدلهای جدید آپارتمانی، هرکس واحد مجزایی دارد و معاشرتهای قدیمی و روابط ارحام، کم فروغ شده و روابط اقشار، انضباط درستی ندارد.
در سبک قدیم، خانوادهها بزرگ و عشیرهای بودند و یک پدر با فرزندانش در یک خانه زندگی میکردند و فرهنگ معاشرت خاصی در آنجا حاکم بود و اخلاق خاصی بین ارحام شکل میگرفت. در خانههای قدیمی که هنوز هم در بعضی شهرها وجود دارد، غیر از اینکه دارای بخشهای اندرونی و بیرونی بودند، درب آنها دوکوبه، یکی مخصوص آقایان و دیگری مخصوص بانوان داشت که معلوم میشد آن کسی که درب خانه را میزند زن است یا مرد و چه کسی باید پشت در به استقبال برود، یعنی نوعش انضباط و دقت در مواجهه اقشار وجود داشت و ارزش و اخلاقی خاصی رعایت میشد.
در معماری هم دو سبک وجود دارد: معماری برونگرا و معماری درونگرا. در معماری درونگرا مناسبات معماری به گونهای تنظیم میشود که روابط انسان هم تحت تاثیر آن تنظیم میشود. در معماری درونگرا رابطه اقشار محدود مِیشود و مراعات روابط عفیفانه بین زن و مرد آسان است و اگر کسی بخواهد در چنین خانهای عفیف نباشد باید خیلی زحمت بکشد و آبروی خود را به خطر بیندازد و بیعفتی کند! ولی در معماری جدید و برونگرا که ساختمان (open) بنا میکنند، پنجرهها به گونهای است که از بیرون به داخل خانه اشراف وجود دارد؛ در داخل خانه هم آشپزخانه باز است و در سالن پذیرایی این خانه محرم و نامحرم رفت و آمد میکنند؛ در این حال، بستر بیعفتی فراهم میشود؛ یعنی رعایت حجاب و عفت برای بانوی خانه که میخواهد پذیرایی کند، دشوار میشود».
📝استاد سیدمحمّدمهدی میرباقری (کتابک سبک زندگی)
سند 2030
قابل توجه کسانی که گول اصطلاحات زیبا را خورده اند.
یک شیخی آمد ودر دفاع از سند 2030 از برابری جنسیتی حرف زد و دختران جوان برایش کف زدند و هورا کشیدند.
حالا از این به بعد خودشان را آماده سربازی رفتن بکنند.
همین مان مانده دختران مان هم سربازی بفرستیم تا عروسک جنسی پادگان ها بشوند.
اصلا سربازی رفتن پسران هم درست نیست.باید لغو گردد.یا همراه با آموزش کارآفرینی و حقوق باشد.
دوسال از بهترین روز های جوانی شان را تلف می کنند آن هم رایگان تا مبادا سهم ذخیره های انقلاب از سفره کم نشود.و سربازی رفتن پسران هم نطفه مبارک رضا پالان ( بعضی ها بهش میگن رضا شاه) هست.که یکی از عوامل تاخیر در ازدواج و شغل هست.
امام خمینی: بعد پنجاه سال می فهمید این پدر و پسر چه خیانتی به این مملکت کردند.:|
صرف از نگاهی دیگر
# صرف از نگاهی دیگر.:)☺️
یک مفرد مذکر غایب نام ببرید؟
یعنی هم مفرد باشد
هم مذکر
هم غایب
پاسخ: امام عصر
اللهم عجل الولیک الفرج
ازدواج موقت مخصوص مجرد ان بی بضاعت
در روایات اهل بیت مردان متاهل از ازدواج موقت نهی شده اند،مگر آن که تو جیهی مانند عدم دسترسی به همسر و نیاز جنسی شدید وجود داشته باشد.امام رضا ( ع):
ازدواج موقت،حلال و مباح مطلق است،برای کسی که خداوند امکان ازدواج دائم را روزی او نکرده است.پس با ازدواج موقت خود را حفظ می کند.حال اگر با ازدواج دائم از آن بی نیاز شود.ازدواج موقت در صورتی برای او مباح است که از همسرش دور باشد.
کلینی،اصول کافی، ج5،ص452
حر عاملی،وسائل الشیعه،ج 21 ،ص22
مسلمان و کتابی
مسلمان و كتابي
در آن ايام، شهر كوفه مركز ثقل حكومت اسلامي بود. در تمام قلمرو كشور وسيع اسلامي آن روز، به استثناي قسمت شامات، چشمها به آن شهر دوخته بود كه چه فرماني صادر مي كند و چه تصميمي مي گيرد.
در خارج اين شهر دو نفر، يكي مسلمان و ديگري كتابي (يهودي يا مسيحي يا زردشتي) روزي در راه به هم برخورد كردند. مقصد يكديگر را پرسيدند، معلوم شد كه مسلمان به كوفه مي رود و آن مرد كتابي در همان نزديكي، جاي ديگري را در نظر دارد كه برود. توافق كردند كه چون در مقداري از مسافت راهشان يكي است با هم باشند و با يكديگر مصاحبت كنند.
راه مشترك، با صميميت، در ضمن صحبتها و مذاكرات مختلف طي شد. به سر دو راهي رسيدند، مرد كتابي با كمال تعجب مشاهده كرد كه رفيق مسلمانش از آن طرف كه راه كوفه بود نرفت و از اين طرف كه او مي رفت آمد.
پرسيد: مگر تو نگفتي من مي خواهم به كوفه بروم؟
چرا.
پس چرا از اين طرف مي آيي؟ راه كوفه كه آن يكي است.
مي دانم، مي خواهم مقداري تو را مشايعت كنم. پيغمبر ما فرمود: (هرگاه دو نفر در يك راه با يكديگر مصاحبت كنند، حقي بر يكديگر پيدا مي كنند)، اكنون تو حقي بر من پيدا كردي. من به خاطر اين حق كه به گردن من داري مي خواهم چند قدمي تو را مشايعت كنم. و البته بعد به راه خودم خواهم رفت.
اوه! پيغمبر شما كه اين چنين نفوذ و قدرتي در ميان مردم پيدا كرد و به اين سرعت دينش در جهان رايج شد، حتما به واسطه همين اخلاق كريمه اش بوده.
تعجب و تحسين مرد كتابي در اين هنگام به منتها درجه رسيد كه برايش معلوم شد، اين رفيق مسلمانش، خليفه وقت (علي بن ابي طالب عليه السلام -) بوده. طولي نكشيد كه همين مرد، مسلمان شد و در شمار افراد مؤمن و فداكار اصحاب علي عليه السلام قرار گرفت.
مردم را به دین دعوت کنید جز به زبان هایتان
ساختار شهری
میخواهم مثل امامم باشم
قافله اي كه به حج مي رفت
قافله اي از مسلمانان كه آهنگ مكه داشت، همين كه به مدينه رسيد چند روزي توقف و استراحت كرد و بعد از مدينه به مقصد مكه به راه افتاد. در بين راه مكه و مدينه، در يكي از منازل، اهل قافله با مردي مصادف شدند كه با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها، متوجه شخصي در ميان آنها شد كه سيماي صالحين داشت و با چابكي و نشاط مشغول خدمت و رسيدگي به كارها و حوايج اهل قافله بود، در لحظه اول او را شناخت. با كمال تعجب از اهل قافله پرسيد: اين شخصي را كه مشغول خدمت و انجام كارهاي شماست مي شناسيد؟
- نه، او را نمي شناسيم، اين مرد در مدينه به قافله ما ملحق شد، مردي صالح و متقي و پرهيزگار است. ما از او تقاضا نكرده ايم كه براي ما كاري انجام دهد، ولي او خودش مايل است كه در كارهاي ديگران شركت كند و به آنها كمك بدهد.
معلوم است كه نمي شناسيد، اگر مي شناختيد اين طور گستاخ نبوديد، هرگز حاضر نمي شديد مانند يك خادم به كارهاي شما رسيدگي كند.
مگر اين شخص كيست؟
اين، (علي بن الحسين زين العابدين) است.
جمعيت آشفته بپا خاستند و خواستند براي معذرت، دست و پاي امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گله گفتند: اين چه كاري بود كه شما با ما كرديد؟! ممكن بود خداي ناخواسته ما جسارتي نسبت به شما بكنيم و مرتكب گناهي بزرگ بشويم.
امام: (من عمدا شما را كه مرا نمي شناختيد براي همسفري انتخاب كردم؛ زيرا گاهي با كساني كه مرا مي شناسند مسافرت مي كنم، آنها به خاطر رسول خدا زياد به من عطوفت و مهرباني مي كنند، نمي گذارند كه من عهده دار كار و خدمتي بشوم، از اينرو مايلم همسفراني انتخاب كنم كه مرا نمي شناسند و از معرفي خودم هم خودداري مي كنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نايل شوم.
این محبت و عاطفه امام هر زمان را به امت خویش نشان می دهد، در حالیکه از امام زمان چهره ای در دور دست و دیکتاتور در ذهن ما نشان داده اند.حال که امام ما اینگونه است. پس من هم میخواهم مثل او باشم.
یاد بعضی نفرات روشنم میدارد
نام بعضی نفرات رزق روحم شده است
وقت هر دلتنگی سوی شان دارم دست
جراتم می بخشد ، روشنم میدارد.
اللهم عجل الولیک الفرج
همسفر و غذای دسته جمعی
غذاي دسته جمعي
همين كه رسول اكرم و اصحاب و ياران از مركبها فرود آمدند و بارها را بر زمين نهادند، تصميم جمعيت بر اين شد كه براي غذا گوسفندي را ذبح و آماده كنند.
يكي از اصحاب گفت: (سر بريدن گوسفند با من).
ديگري: (كندن پوست آن با من).
سومي: (پختن گوشت آن با من).
چهارمي:
رسول اكرم: (جمع كردن هيزم از صحرا با من).
جمعيت: (يا رسول الله! شما زحمت نكشيد و راحت بنشينيد، ما خودمان با كمال افتخار همه اين كارها را مي كنيم).
رسول اكرم: (مي دانم كه شما مي كنيد، ولي خداوند دوست نمي دارد بنده اش را در ميان يارانش با وضعي متمايز ببيند كه براي خود نسبت به ديگران امتيازي قائل شده باشد
سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و آورد.
یکبار در فامیل زن دایی ام بعد کلی خنده گفت: امروز آخوندی را دیدم که موز می خرید.دختر دایی ام هم گفت:آخوندی را دیدم که دست بچه اش را گرفته.آنقدر برایشان تازگی داشت که به وجد آمده بودند.
تصور ذهنی عامه مردم این است که عالم یا آخوند که مثلا لباس پیغمبر را به تن دارد نباید دست به سیاه و سفید بزند و نمی زند.
آیا عالمی بزرگتر از پیغمبر داریم؟ اگر این داستان ها را بچه های فشم امروزی بخوانند جذب دین می شوند.همانطور که من در 16 سالگی جذب شدم.
معماری اسلامی
از امام صادق(ع) پرسیدند مستراح را در کجای منزل بسازیم؟ایشان پاسخ دادند از خدایت یاد بگیر که خوردنی ها را در آشکار و خروج ضایعات بدن را در پنهان ترین جای بدن(مقعد) قرار داده است.
اما کنون سرویس های بهداشتی ما وسط هال وجود ساخته می شود که حریم عفتی و حریم صوتی رعایت نمی شود.
خانم میهمانی که در حضور نامحرم به سرویسی می رود که محلش آشکارا دیده می شود.حریم عفت را خراب می کند.
و انسان زمان تخلی باید آرامش داشته باشد.با وجود صدا هایی که بیرون می رود رفته رفته از انسان سلب آرامش روانی می شود.
معماری منزل طوری باید باشد که بعد از سرویس پنجاه نفر مهمان به تماشایت ننشسته باشند.😬😬😬😬
دل خوش از آنیم که حج می رویم.
همسفر حج
مردي از سفر حج برگشته، سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را براي امام صادق تعريف مي كرد، مخصوصا يكي از همسفران خويش را بسيار مي ستود كه چه مرد بزرگواري بود، ما به معيت همچو مرد شريفي مفتخر بوديم، يكسره مشغول طاعت و عبادت بود، همين كه در منزلي فرود مي آمديم او فورا به گوشه اي مي رفت و سجاده خويش را پهن مي كرد و به طاعت و عبادت خويش مشغول مي شد.
امام: (پس چه كسي كارهاي او را انجام مي داد؟ و كه حيوان او را تيمار مي كرد؟).
البته افتخار اين كارها با ما بود. او فقط به كارهاي مقدس خويش مشغول بود و كاري به اين كارها نداشت.
(بنابراين همه شما از او برتر بوده ايد).
باید از خودم شروع کنم، عبادت واقعی تواضع می آورد نه بزرگ بینی
معماری اسلامی
در معماری اسلامی بلند سازی نهی شده بود.
از لحاظ نقلی از یک ارتفاع به بعد محل سکونت اجنه هست
و از لحاظ عقلی
انسان در مقابل ساختمان و برج ها احساس حقارت میکند.
و در شهری که بلند سازی شده.انسان نمی تواند رشد کمال داشته باشد.
معماری اسلامی
در روایات آمده است که موقع طلوع و غروب خورشید دعا کنید.دعا مستجاب میشود
و یک نوع ارتباط با طبیعت نیز برای بدن انسان و یادآوری نعمت های خداوند ضروری هست.
آیا با آپارتمان نشینی این چنین موقعیتی پیش می آید؟
اصلا ساکنین متوجه طلوع و غروب نمی شوند.
دین ما قرون وسطی نیست. عمل مرا پای مکتبم ننویس
بستن زانوي شتر
قافله چندين ساعت راه رفته بود. آثار خستگي در سواران و در مركبها پديد گشته بود. همين كه به منزلي رسيدند كه آنجا آبي بود، قافله فرود آمد. رسول اكرم نيز كه همراه قافله بود، شتر خويش را خوابانيد و پياده شد. قبل از همه چيز، همه در فكر بودند كه خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم كنند.
رسول اكرم بعد از آنكه پياده شد، به آن سو كه آب بود روان شد، ولي بعد از آنكه مقداري رفت، بدون آنكه با احدي سخني بگويد، به طرف مركب خويش بازگشت. اصحاب و ياران با تعجب با خود مي گفتند آيا اينجا را براي فرود آمدن نپسنديده است و مي خواهد فرمان حركت بدهد؟! چشمها مراقب و گوشها منتظر شنيدن فرمان بود. تعجب جمعيت هنگامي زياد شد كه ديدند همين كه به شتر خويش رسيد، زانوبند را برداشت و زانوهاي شتر را بست و دو مرتبه به سوي مقصد اولي خويش روان شد.
فريادها از اطراف بلند شد: (اي رسول خدا! چرا ما را فرمان ندادي كه اين كار را برايت بكنيم و به خودت زحمت دادي و برگشتي؟ ما كه با كمال افتخار براي انجام اين خدمت آماده بوديم).
در جواب آنها فرمود: (هرگز از ديگران در كارهاي خود كمك نخواهيد و به ديگران اتكا نكنيد ولو براي يك قطعه چوب مسواك باشد)
چقدر آنچه را که دین داران نشان می دهند و می دهیم با حقیقت اسلام فاصله دارد.گاهی ما مذهبی ها،طلبه ها همان کشیش های قرون وسطی هستیم که خود را صاحب مردم و آن ها را کارگزار خود می پنداریم که هر محبتی را وظیفه شان می دانیم.اما پیامبر بزرگوار اسلام زانو بند شترش را هم خودش می بندد.
دین پویا نه رهبانیت
خواهش دعا
شخصي با هيجان و اضطراب، به حضور امام صادق عليه السلام آمد و گفت: در باره من دعايي بفرماييد تا خداوند به من وسعت رزقي بدهد كه خيلي فقير و تنگدستم.
امام: (هرگز دعا نمي كنم).
چرا دعا نمي كنيد؟
(براي اينكه خداوند راهي براي اين كار معين كرده است، خداوند امر كرده كه روزي را پي جويي كنيد و طلب نماييد. اما تو مي خواهي در خانه خود بنشيني و با دعا روزي را به خانه خود بكشاني!)(4)
اینکه دین اسلام دین تلاش در سطح جامعه هست،تهذیب کردن در سطح جامعه شرط است.دین رهبانیت نیست.و دوباره بهترین ایده کار آفرینی است برای جوانانی که منتظر ند مسئولین اقدامی برای اشتغال آن ها انجام دهند
عزت نفس بی نیازی می آورد
سرگذاشته، روزهايي كه حتي قادر نبود قوت روزانه زن و كودكان معصومش را فراهم نمايد. با خود فكر مي كرد كه چگونه يك جمله كوتاه فقط يك جمله كه در سه نوبت پرده گوشش را نواخت، به روحش نيرو داد و مسير زندگانيش را عوض كرد و او و خانواده اش را از فقر و نكبتي كه گرفتار آن بودند نجات داد.
او يكي از صحابه رسول اكرم بود. فقر و تنگدستي بر او چيره شده بود. در يك روز كه حس كرد ديگر كارد به استخوانش رسيده، با مشورت و پيشنهاد زنش تصميم گرفت برود و وضع خود را براي رسول اكرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالي كند.
با همين نيت رفت، ولي قبل از آنكه حاجت خود را بگويد اين جمله از زبان رسول اكرم به گوشش خورد: (هر كس از ما كمكي بخواهد ما به او كمك مي كنيم، ولي اگر كسي بي نيازي بورزد و دست حاجت پيش مخلوقي دراز نكند، خداوند او را بي نياز مي كند)
آن روز چيزي نگفت. و به خانه خويش برگشت. باز با هيولاي مهيب فقر كه همچنان بر خانه اش سايه افكنده بود روبرو شد، ناچار روز ديگر به همان نيت به مجلس رسول اكرم حاضر شد، آن روز هم همان جمله را از رسول اكرم شنيد: (هر كس از ما كمكي بخواهد ما به او كمك مي كنيم، ولي اگر كسي بي نيازي بورزد، خداوند او را بي نياز مي كند)
اين دفعه نيز بدون اينكه حاجت خود را بگويد، به خانه خويش برگشت، و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعيف و بيچاره و ناتوان مي ديد، براي سومين بار به همان نيت به مجلس رسول اكرم رفت، باز هم لبهاي رسول اكرم به حركت آمد و با همان آهنگ كه به دل قوت و به روح اطمينان مي بخشيد همان جمله را تكرار كرد.
اين بار كه آن جمله را شنيد، اطمينان بيشتري در قلب خود احساس كرد. حس كرد كه كليد مشكل خويش را در همين جمله يافته است. وقتي كه خارج شد با قدمهاي مطمئن تري راه مي رفت. با خود فكر مي كرد كه ديگر هرگز به دنبال كمك و مساعدت بندگان نخواهم رفت. به خدا تكيه مي كنم و از نيرو و استعدادي كه در وجود خودم به وديعت گذاشته شده استفاده مي كنم و از او مي خواهم كه مرا در كاري كه پيش مي گيرم موفق گرداند و مرا بي نياز سازد.
با خودش فكر كرد كه از من چه كاري ساخته است؟ به نظرش رسيد عجالتا اين قدر ازاو ساخته هست كه برود به صحرا و هيزمي جمع كند و بياورد و بفروشد. رفت و تيشه اي عاريه كرد و به صحرا رفت، هيزمي جمع كرد و فروخت. لذت حاصل دسترنج خويش را چشيد. روزهاي ديگر به اين كار ادامه داد.
سخن رسول اکرم (ص ) بهترین و پایه ترین جمله برای مکتب کار آفرینی می باشد.مساعدت از دیگران خوب است.اما بهتر است بر خودمان تکیه کنیم و از خودمان انتظار داشته باشیم.تا عزت نفس مان هم حفظ شود.
تفکری که خلاء آن در نظام آموزشی ما نیز دیده می شود.
دین دانایان و دانشمندان
رسول اكرم (ص) و دو حلقه جمعيت
رسول اكرم (ص) وارد مسجد (مسجد مدينه (1) شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكيل شده بود و هر دسته اي حلقه اي تشكيل داده سرگرم كاري بودند: يك دسته مشغول عبادت و ذكر و دسته ديگر به تعليم و تعلم و ياد دادن و ياد گرفتن سرگرم بودند، هر دو دسته را از نظر گذرانيد و از ديدن آنها مسرور و خرسند شد. به كساني كه همراهش بودند رو كرد و فرمود: (اين هر دو دسته كار نيك مي كنند و بر خير و سعادتند). آنگاه جمله اي اضافه كرد: (لكن من براي تعليم و دانا كردن فرستاده شده ام)، پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعليم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه آنها نشست (2).
# این همان دینی است که تمدن می آورد.
معماری اسلامی
ما به عنوان منتظران مولا در راستای زمینه سازی ظهور اقدام کنیم.یکی از این زمینه سازی هم ساختاری شهری هست که امام زمان (عج ) می پسندد و رفاه بشریت را در پی دارد. و از همه مهم تر برای ایجاد تمدن سازی نیاز به آرامش روانی هست. در آشفته بازار اقتصاد دیگر کسی نیست که ذهنی آرام داشته باشد تا به شهر و ساختارش بهتر بنگرد.